۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

کم بودن یا زیاد نبودن

يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند. اوجين - شوهر رز - هم از بوميان آمريكاى شمالي است.

رز: باز هم بهت تسلیت می گم. مادرت زن نازنینی بود.
من: ممنونم رز. نامه اوجین رو هم خوندم. خیلی صمیمانه و تأثیرگذار بود و جالبه که اشاره ای به خدا و جهان پس از مرگ نداشت.
رز: اعتقادات ماورایی ما با آن چه نهادهای رسمی متولی جهان آخرت تبلیغ می کنند فرق داره. در واقع من نشانه ای از خدای رسمی در این جهان نمی بینم.
من: اینارو که می گی یاد برتراند راسل میفتم که وقتی ازش پرسیدند تو که به خدا اعتقاد نداری، اگر بعد از مرگت دیدی خدایی در کار هست بهش چه می گی، و اون هم بدون مکث جواب داده بود که می گم خدایا نشانه هات کم بودند.
رز: این انگلیسی ها زیادی مبادی آدابند. در محضر خدایی که بهش اعتقاد ندارند هم جوری حرف می زنند که به کسی بر نخورد. باید جواب می داد که می پرسیدم خدایا چرا نشانه های نبودنت این قدر زیادند.

۱ نظر:

  1. the most desolate ethnics in the world are the physicalists.. being deprived of a simple condolence.. the number of comments testifies the fact..alas

    پاسخحذف