۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

مسئله‌سازها 1: در ثنای پاک کردن صورت مسئله

مشخصه جوامع "حلّال‌زده"، میزان مصرف بالای "نوار چسب" است. در خانه ما، پدرم "هر" وسیله معیوب را با استفاده از نوار چسب تعمیر می‌کند.
مشخصه جوامع "بیش مسئله‌ساز" سرخوردگی است. لامپ دستشویی که می‌سوزد، مادرم پس از اشاره به نیاز مبرم خانواده به تعویض و یا دست کم تخیله موقت خانه برای تعمیرات اساسی، بلافاصله پیشنهاد آپارتمان‌سازی می‌دهد و در برابر واکنش مشتاقانه ما، شام را از برنامه غذایی آن روز حذف می‌کند.

سعی من بیشتر بر آن است که از مادرم حمایت کنم، نه دقیقا به خاطر شام، بلکه به این علت که جامعه امروز ایران، یک جامعه حلّال‌زده است. از سال 57 ساکن منزل فعلی بوده‌ایم و نه تنها "تغییرات" اساسی که تعمیراتی اندکی جدی‌تر از جزئی را نیز به خاطر نمی‌آورم، اما ديروز يک قطعه اسکناس هزار ريالی به هزينه دو هزار ريال چسب چينی "تعمير" شد.

***

داستان خودکارهایی که در جاذبه کم نمی‌نوشتند و روش روس‌ها و آمریکایی‌ها در برخورد با این مسئله را حتما شنیده‌اید. زمانی که آمریکایی‌ها عاشقانه به "حل" مسئله "how to write with a pen" می‌کوشیدند، روس‌ها پس از پاک کردن "صورت" مسئله، آن را به شکل "как писать" باز"ساز"ی و تعریف کردند.
این یک نمونه تیپیک از تقابل دو رویکرد problem solving و problem finding در برخورد با مسائل است.
این یک داستان غیر واقعی است [1].

"مسئله‌ساز" ترجمه نه چندان دقیق که به پشتوانه حمایت بی‌رحمانه فرهنگی سلامت جو، از ادبیات، حتی نادرست "ولی" محبوب من از problem finder است، و از آنجا که این ترکیب بسیار متناسب با تصوراتم از مفهوم مورد نظر و همینطور اهدافم از نوشتن این متن است، و به نام "حق بازخوانش واژگان تباه شده" و به یاد تمام مسئله‌سازانی که در طول تاریخ بشری، "وحشیانه" عناصر نامطلوب نامیده شده‌اند، از انتخاب خود کوتاه نخواهم آمد. همچنین در این متن با استفاده از واژه حلال به problem solverها اشاره شده است. انگیزه این انتخاب یک انتقام‌جویی شخصی و در راستای تاکید بر "انفعال" و میل به "سازگاری" این رویکرد در مقایسه با روش مسئله‌سازها بوده است.

***

آلن تورینگ از مسئله‌سازان برجسته تاریخ است. "صورت" مسئله کاریزماتیک تعریف هوش را با بی‌قیدی پاک کرد. ریاضیدانان، رمزکاوان و متخصصان علوم محاسباتی را نمی‌دانم، اما اساس همجنس‌گرایی استوار بر مسئله‌سازی است.
مسئله‌ساز حاضر به حل هر مسئله ناقص و کژساختی نیست. برخی اوقات ترجیح می‌دهد مسائل خوش‌ساخت را نیز به شیوه‌های مورد علاقه خود بازسازی کند. داستان فشارسج نیلز بوهر را که شنیده‌اید؟
داستان فشارسنج بوهر مشکوک [2] و داستان تورینگ غیر دینی است [3].


دوست من یک مسئله‌ساز نوعی است. در 6 سالگی روزی دست مادرش را در شرقی‌ترین نقطه شهر رها کرد و شب هنگام در حالی که تمام راه را پیاده گز کرده بود، خود را به غربی‌ترین بخش شهر (محل سکونتشان) رساند و سپس در کوچه‌ای که منزلشان در آن واقع بود، گم شد.
مسئله‌ساز شلخته‌وار درگیر کلیات اسکلت‌بندی و کاوش منابع جدید است و حلال با ظرافت، به عشق بهره‌برداری از جزء جزء این منابع به دنبال آجر سه سانتی می‌گردد. اگر مسئله، اتصال دو نقطه "شرایط اولیه" و "هدف" روی "صفحه" کاغذ باشد، مسئله‌ساز بعضا بعد سوم را کشف می‌کند.
داستان گم شدن دوستم، یک داستان تخیلی است. تنها قصد داشتم حکایت تمثیلی آموزنده‌ای را به فرهنگ امثال و حکم، باب فلسفه علم، اضافه کنم.


محمد رضا شجریان یک حلال ساعی است. وی در مراسم ختم هم "تفنگت را زمین بگذار" می‌خواند. بر خلاف محسن نامجو. نامجو با کش و قوس دادن به صدایش به یک ضرب برای خود، عباس سلیمی نمین، عبدالباسط و برخی دیگر مسئله ساخت. نامجو یک مسئله‌ساز قهار است. درست مانند محمود احمدی نژاد. محمود پس از گرفتن عکس یادگاری با پوستر خلیج عربی و جا ماندن از نشست کشورهای حاشیه دریای خزر، مسئله حقوق بین‌المللی مملکت را به مطالبه خسارات جنگ دوم پیوند زده، به شکل مورد نظر خود، از نو تعریف کرد.
ما به سادگی به "نوابیغ" حلالی که کماکان در فکر تثلیث زاويه و یا "نوابیغ" مسئله‌سازی که مدعی تولید انرژی هسته‌ای در آشپزخانه منزلشان هستند، می‌خندیم. اما قضاوت همیشه به این سادگی امکان‌پذیر نیست.
اصرار به حل مسائلی که طرح نامناسبی دارند و یا استفاده مکرر از روش‌های ناموفق آزموده، و در نهایت حذف جسارت کاوش، ورای محدوده امن معلومات، شما را به عضویت انجمن "نوابیغ"، شعبه حلال‌ها در می‌آورد. این انجمن کاوش‌گران را نیز نادیده نگرفته است. تعریف مسائل جدید، نیازمند گامی، ورای محدوده امن "معلومات" است، نه محدوده امن "توانمندی"‌ها. باید مراقب بود که گام را تا اندازه‌ای بلند برندارید که... که زیر پایتان خالی شود. مسئله‌سازان بی‌پشتوانه‌ای که دغدغه حل مسئله ندارند نیز دیر یا زود به انجمن "نوابیغ" خواهند پیوست.
داستا‌ن محمود، خزر، خلیج و جنگ دوم یک داستان مغرضانه است [4].


سید محمد خاتمی یک حلال "متواضع" است. نه تنها به علت داستان اصلاحات، که این خود داستان دیگری است، بل به این دلیل که برای حل مشکلات ناشی از اغتشاشات اخیر "محرمانه" به شخص اول مملکت نامه نوشت.
هیتلر یک مسئله‌ساز بود. مسئله قوم یهود را به جایگزین مسئله ناکامی‌های ملی تعریف کرد، و در راستای غنا بخشی به طرح مسئله‌اش از استدلالات قیاسی و نیز استقرایی سود جست. روش‌های علمی که آیات قرآن نیستند. غلط می‌شوند.
سرنوشت شوم یک حلال، حقارت و مسئله‌ساز، حماقت است، "اگر" نابینا باشند.
داستان هیتلر مخدوش است. ابتکار مسئله یهود از آن وی نبود. و نیز اساسا ساختگی است. دروغ هولوکاست را اولین بار کارگردانی یهودی آمریکایی به نام استیون اسپیلبرگ، در دوسالانه فیلم آمریکاییان یهودی‌تبار (اسکار) مطرح کرد [5].

***

مسئله‌سازهای 2 با عنوان "خلاقیت سیاسی"، به اصلاحات سیاسی به عنوان حل المسائل و یک انقلاب به مثابه ساختن یک مسئله تازه تعریف و همچنین پریود خلاقیت در قرقیزستان فکر خواهد کرد و من هم در آن حوالی در مورد ارتباط و تناظر سه‌گانه‌های "هوش، سازگاری، حلال‌ها" در برابر "خلاقیت، جهش ژنتیکی، مسئله‌سازها" برایتان جوک خاهم گفت.

۱ نظر:

  1. مساله ساز شماره دو، مساله ساز سرخورده!
    اینو دو بار خوندم. مرسی.

    یه بار یه حلال (در حالی که داشت دو تا سیم رو با نوار چسب به هم می چسبوند) از یه مساله ساز میپرسه اگه ادیسون برق رو اختراع نمی کرد چه می کردیم؟ مساله ساز جواب میده: یکی دیگه اختراع می کرد.
    این جوکه خیلی خفنه ها... هیچکی درکش نمی کنه. داره از جبر میگه
    جوک بعدی رو شما بگو. دال بیا

    پاسخحذف